قربانت: روح الله

نوشته شده توسط راوی در 1395/06/14

عاشقانه های امام به همسرشان

تصدقت شوم؛ الهى قربانت بروم،

در این مدت که مبتلاى به جدایى از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است.

عزیزم! امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِِ‏] من با هر شدتى باشد می‌‏گذرد ولى بحمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیباى بیروت هستم؛ حقیقتاً جاى شما خالى است فقط براى تماشاى شهر و دریا خیلى منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالى به دل بچسبد.

در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتى هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتى فردا حرکت می‌‏کند ولى ماها که قدرى دیر رسیدیم، باید منتظر کشتى دیگر باشیم.

عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدرى نگران هستیم ولى از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم‌تر و بهتر است.

خیلى سفر خوبى است جاى شما خیلى خیلى خالی است. دلم براى پسرت [سید مصطفی خمینی که در آنزمان سه ساله بوده] قدرى تنگ شده است. امید است هر دو [تو راهی “علی” که مدتی پس از تولد بر اثر بیماری درگذشت] به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خداى متعال باشند اگر به آقا [پدر خانوم] و خانم‏ها‌ [مادر و مادر بزرگ خانوم‌] کاغذى نوشتید، سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم.

به خانم شمس آفاق [خواهر خانوم] سلام برسانید و به توسط ایشان به آقاى دکتر [علوی] سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید.
صفحه مقابل را به آقاى شیخ عبد‌الحسین بگویید برسانند.

ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت: روح اللَّه.

زمان: فروردین 1312/ذى القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.
مخاطب: ثقفى، خدیجه

منبع: صحیفه امام، ج‏1، ص:2