روز دوم. روز شناخت زمین و زمان! روز عرفه! روز معرفت! روز وصل!
و برای این رسیدن، کجا بهتر از کربلا؟! و چه روزی بهتر از روز دوم؟!
روز دوم. روز حر! روز توبه! روز ندبه! روز پشیمانی! من و بستن راه بر حسین بن علی؟! که اساسا به کوفه نرسد؟!
وای بر من! آری! وای بر من…
آنجا که با گناهان ریز و درشت، راه ظهور را بر منتقم ثارالله میبندم! و میبندیم! و فراموش میکنیم امام غایب از نظر، ما را و اعمال ما را میبیند!
روز دوم. روز ندامت! روز عذرخواهی! روز بازگشت!
و روز تأمل در این مهم که نکند ما هم جلوی طلوع آفتاب را گرفته باشیم؟!
بخصوص که به یاد آوریم مرکز خلافت حضرت صاحبالزمان هم «کوفه» است!
الا ای حر! توبه را به ما بیاموز! ما نیز نادم و پشیمانیم!
ما یعنی همه فرزندان آدم! چه باطل بود توهمی که داشتیم؛ بی معصوم هم میتوان زندگی کرد!
روز دوم. کاش «حر» نام ما هم میبود! و مرام ما هم! و یکی پیدا میشد روضه ما را بخواند!
مبتلا به بزرگترین بلیه هستیم! امام داریم و هیچ نمیدانیم کجاست! کعبه! کربلا! کوفه!
کاش یکی به داد ما برسد! به علامت تسلیم، دستانمان بالاست! نشد! نتوانستیم! زندگی بیمعصوم کار ما نبود! بر ما باید آفتاب بتابد!
شام غریبان است این روزهای ما!
روز دوم. دومین روز سال جدید قمری! و اضافه شدن نه یک روز و دو روز که به عبارتی یک سال تمام، به عدد سالهای غیبت!
و تدبر در این راز که چرا باید حلول سال قمری در ماه محرم باشد؟!
روز دوم. سوال دوم! توبه ما را میپذیری منتقم خون حسین؟!
فقط اینکه ما هم همواره بر خود واجب دانستهایم احترام مادرتان را!
اگر حسین، حربن یزید ریاحی را بخشید، با کریمان کارها دشوار نیست!
به قلم: حسین قدیانی