خرمشهر آزاد شد

نوشته شده توسط راوی در 1395/03/03

 

                             

                    وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

پیروزى تنها از جانب خداوند تواناى حكیم است

سوره مبارکه آل عمران آیه 126

 

 

من علی‌اکبر ابوترابی هستم، برادرها نقیب احمد را تحت فشار قرار داده‌اند که یکی از برادران ایرانی در شرایط امنیتی برای چند دقیقه صحبت کند و این امر را به من واگذار کردند. این کیسه پر از سبزی‌های همین باغ است که برادرها زحمت کشیده‌ و برایتان فرستاده‌اند…
در کیسهٔ سبزی را باز کردیم؛ نمی‌خواستم تحفه‌ای را که با زحمت و محبت فرستاده بودند پس بفرستیم. رفتیم پشت پستویی که با ملحفه برای خودمان درست کرده بودیم. حلیمه روسری‌اش را باز کرد و همهٔ سبزی‌ها را روی روسری او ریختیم…
ناگهان در لابه‌لا‌ی سبزی‌ها چشممان به تکه کاغذی مچاله شده افتاد. کاغذ کوچک و مچاله شده را باز کردیم. نوشته بود: خرمشهر آزاد شد
همدیگر را بغل کردیم و نماز شکر خواندیم… هیچ خبری نمی‌توانست ما را تا این اندازه خوشحال کند…
اگر چه بودن ما در آنجا فقط برای تصرف خرمشهر نبود، اما بازپس‌گیری خرمشهر سند خوبی برای رسوایی صدام و جنگ‌افروزان علیه ایران و انقلاب اسلامی ایران بود.1


1- من زنده ام، معصومه آباد، صص 472 تا 475