وَ قّل جاءَ الحقِّ و زَهَقَ الباطِلُ وَ إنَّ الباطِلَ کانَ زَهوقاً بگو: حق آمد، و باطل نابود شد، زیرا باطل نابود شدنى است. سوره مبارکه اسرا آیه 81 |
حکیمه خاتون میفرماید : در آن روز با شکوه افتخار نصیب من شد تا به عنوان اولین نفر شاهد تولد و وجود مطهر و ملکوتی آن حضرت باشم،
از جمله : دیدم نوری از دامان گهربار نرجس ساطع و به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زمین آمدند،
در این هنگام امام حسن عسکری به من فرمودند : فرزندم را در بر گیر و به نزدم آور! چون او را در بر گرفتم ختنه کرده و ناف بریده، طاهر و پاکیزه یافتم و روی بازوی راستش را دیدم
از جمله : دیدم نوری از دامان گهربار نرجس ساطع و به آفاق آسمان پهن شد و مرغان سفید را دیدم که از آسمان به زمین آمدند،
در این هنگام امام حسن عسکری به من فرمودند : فرزندم را در بر گیر و به نزدم آور! چون او را در بر گرفتم ختنه کرده و ناف بریده، طاهر و پاکیزه یافتم و روی بازوی راستش را دیدم
که نوشته شده بود : «وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ ربَّکَ صِدْقاً وَ عَدلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَليِمُ »1کلام خدای تو از روی راستی و عدالت به حد کمال رسید و هیچکس تبدیل و تغییر آن کلمات نتوان کرد و او خدای شنوا و داناست».
آنگاه روی بازوی چپش را دیدم با نور نوشته شده بود:« وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلَ اِنَّ الباطِلَ کانَ زَهوُقاً» 2 و بگو حق آمد و باطل نابود شد، بدرستی که باطل نابود شدنی است.
پس من او را که شاهکار آفرینش بود با شادمانی در پارچهای پیچیدم و نزد امام حسن عسکری بردم و همین که آن مولود نظرش بر پدر افتاد سلام کرد و پدر او را با شادی در برگرفت و دست مبارکش را بر سر آن سرور کشید و بر کف دست چپ نشانید و با دست راست بر پشت و گوش و بندهایش کشید و فرمود:
فرزندم! به قدرت الهی سخن بگو! حضرت پس از سلام و صلوات بر حضرت رسالتپناه و حضرت امیرالمؤمنین و جمیع امامان و پدر بزرگوار خویش استعاذه فرموده و سپس بیان داشتند: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. وَ نُریدُ اَنْ نَّمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضعِفُواْ فیِ الأَرضِ وَ نَجعَلَهُمُ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فیِ الأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُم مَّا کانوُاْ یَحْذَروُنَ.»3 آن حضرت را دیدم که برای دوستان و افراد مضطر دعا کردند و از خداوند خواستند که ظهور ایشان را نزدیک گرداند.4
آنگاه روی بازوی چپش را دیدم با نور نوشته شده بود:« وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلَ اِنَّ الباطِلَ کانَ زَهوُقاً» 2 و بگو حق آمد و باطل نابود شد، بدرستی که باطل نابود شدنی است.
پس من او را که شاهکار آفرینش بود با شادمانی در پارچهای پیچیدم و نزد امام حسن عسکری بردم و همین که آن مولود نظرش بر پدر افتاد سلام کرد و پدر او را با شادی در برگرفت و دست مبارکش را بر سر آن سرور کشید و بر کف دست چپ نشانید و با دست راست بر پشت و گوش و بندهایش کشید و فرمود:
فرزندم! به قدرت الهی سخن بگو! حضرت پس از سلام و صلوات بر حضرت رسالتپناه و حضرت امیرالمؤمنین و جمیع امامان و پدر بزرگوار خویش استعاذه فرموده و سپس بیان داشتند: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم. وَ نُریدُ اَنْ نَّمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضعِفُواْ فیِ الأَرضِ وَ نَجعَلَهُمُ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فیِ الأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَونَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُم مَّا کانوُاْ یَحْذَروُنَ.»3 آن حضرت را دیدم که برای دوستان و افراد مضطر دعا کردند و از خداوند خواستند که ظهور ایشان را نزدیک گرداند.4
1- انعام/115
2- اسرا /81
3- قصص/5
4- رسالت جهانی مهدی، فریده گل محمدی آرما، صص83 و 84