موضوع: "عمومی"

یک نکته از این معنا....

نوشته شده توسط راوی در 1395/06/14  •  1 نظر »

یروید با هم بسازید

همسران جوان نزد آن عارف عالی‌مقام و پیر فرزانه بازگشتند، واله و حیران بودند که در کنار سفره عقد، این چه اندرزی بود؟
«بروید‌‌ با هم بسازید!»
آخر در آغاز ازدواج که دختر و پسر از یک‌ لحظه بودن با هم نمی‌گذرند؛ گل می‌گویند و گل می‌شنوند… دل می‌دهند و قلوه می‌گیرند، چه هنگام این نصیحت است؟
پسرک جوان با همه وجود در گوش انیس تازه‌اش زمزمه می‌کند:

ز من مرنج اگر پر نگه کنم سویت
گرسنه چشمم و‌ سیری ندارم از رویت

آن‌وقت او می‌گوید بروید با هم بسازید!
بهتر آن نبود که بگوید: «بروید با هم خوش باشید!»
؟
این حرف گذشت.

آنان سال‌ها بعد دریافتند که چون زن و مرد شریک خصوصی‌ترین‌ عرصه‌های زندگی یکدیگرند و چون دو نفر هستند و بالاخره گاهی در عقیده و روش با هم متفاوتند، چاره‌ای نیست که بروند و با هم بسازند!
کاش همه همسران جوان، فقط به همین‌ یک نکته عمل کنند تا ببیند چه زندگی خوشی در انتظار آنهاست.

 

منبع:حسین سرو قامت، می شکنم در شکن زلف یار،ص162

باز هم غیرت کبوترها!

نوشته شده توسط راوی در 1395/06/12  •  ارسال نظر »

رد کبوتران را که گرفتند؛
به پیکر جواد الائمه رسیدند…
کبوتران!
سایه افکن ِ پیکر پاک حضرت بودند…
اما!
در کربلا؛
ردّ تیر و نیزه ها را گرفتند!
جز زخم و جراحت
بر پیکر حسین ندیدند…

 

 

به رسم تشکر...

نوشته شده توسط راوی در 1395/05/16  •  ارسال نظر »

 

این مسئله‌ی بانوان و دختران ورزشکار ما که با حجاب در میدان میروند، خیلی چیز مهمی است.

من نمیدانم کسانی که درصدد ارزیابی حوادث کشورند، یک ارزیابی درستی از این قضیه دارند یا نه. این، فوق‌العاده است. در کشوری از کشورهای اروپا، یک زنی را به جرم باحجاب بودن، جرأت میکنند چاقو میزنند و او را میکُشند؛ آن هم در دادگاه و جلوی چشم قاضی! اینجوری است. خجالت نمیکشند؛ در دانشگاه، در ورزشگاه، در پارک، در خیابان، به حکم قانون - قانونی که جعل کرده‌اند - متعرّض زن محجبه میشوند.

آن وقت در این فضا، توی این کشورها، یک زن محجبه در موضع قهرمان بر روی سکوی قهرمانی می‌ایستد و همه را وادار میکند به این که او را تکریم و تجلیل کنند. این چیز کمی است؟ این چیز کوچکی است؟ این کار خیلی باعظمت است.

واقعاً همه باید قلباً از زنان ورزشکار ما که در میدانها با حجاب، با عفاف، با متانت و با وقار حاضر میشوند، تشکر کنند.(۱۳۹۱/۱۲/۲۱بیانات در دیدار مدال‌آوران المپیک و پارالمپیک)

کاش که شما هم بگویید...

نوشته شده توسط راوی در 1395/05/15  •  3 نظر »

 


توی شلوغْ پلوغی ها، بعدِ تمام شدنِ جشنواره ای، بزرگداشتی، چیزی توی لابی یا حیاطِ تالار نشسته باشی که یکهو بیایند سراغت و بگویند: شما فلانی هستی؟تعجب کنی و بگویی: بله، در خدمتم.

بگویند که لطفا با ما تشریف بیاورید جایگاه مهمانانِ ویژه، آن پشت، می خواهیم به آن نویسنده ی معروف یا آن شخصیتِ بزرگ که همه آمده اند مراسم بزرگداشتش، معرفی کنیم شما را.

بال دربیاوری و بروی آنجا. ازت پذیرایی ویژه کنند و بعدِ چند دقیقه، آن بزرگ بیاید.
بعد، میزبانِ مراسم، به تو اشاره کند و بگوید ایشان فلانی هستند از دوستداران شما، امشب آمده بودند مراسم بزرگداشت. آن بزرگ هم لبخند بزند و بگوید: بله، اتفاقا برایم آشنایید، واقعا از آشنایی با شما خوشوقتم!

ادامه »

این را کوچکش کردند

نوشته شده توسط راوی در 1395/05/10  •  2 نظر »

انسانی که می‌‌تواند منافع اینها[مستکبران] را به باد فنا بدهد، آن در دامن فضیلت مادرها تربیت می‌‌شود. از اینجا شروع می‌‌شود. مادر و مادر بودن و اولاد تربیت کردن بزرگترین خدمتی است که انسان به انسان می‌‌کند.

این را کوچکش کردند. این را منحطش کردند. این خیانت را به جامعه ما کردند. مادر بودن را در نظر مادرها منحط کردند. در صورتی که اشرف کارها در عالم مادر بودن است و تربیت اولاد. همه منافع کشور ما از دامن شما مادرها تأمین می‌‌شود. و اینها نمی‌‌خواستند بشود…..

شماها هستید که می‌‌توانید مملکت را نجات بدهید با تربیت اولاد. تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همه جوامع از همه شغلها بالاتر است. هیچ شغلی به شرافت مادری نیست. و اینها منحط کردند این را.

این خیانت بزرگی است که به ما کردند، و به ملت ما کردند. مادرها را منصرف کردند از بچه داری …. بچه داری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا می‌‌شود. از دامن همین مادرها حسین بن علی پیدا می‌‌شود. از دامن همین مادرها اشخاص بزرگ پیدا می‌‌شوند که یک ملت را نجات می‌‌دهند. اینها این را منحطش کردند…

مادرها را [اگر] بتوانند به صورت عروسک در آورند. عروسک! که هیچ کار نداشته باشد به سرنوشت ملت خودش. هیچ کاری به این نداشته باشد که «سرنوشت این ملت باید چه بشود، و من چه نقشی دارم در سرنوشت این ملت»…

(صحیفه امام، ج‌‌7، ص445 | 2 خرداد 1358)

1 3 5 ...6 7